مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به سویم میتوانم از همین جا عطر صحنت را ببویم قـطرهام اما سرِ دریـا شدن دارم دوبـاره میروم خود را در اقیانوس نور تو بشویم حُرّم و دارم به سمت شاه برمیگردم ای کاش گرچه دستم خالی است اما نریزد آبرویم لطف تو حتی مجال شرم را از من گرفته مرحمت کردی نیاوردی بدیها را به رویم پابرهنه میدوم سوی تو مست از جام عشقم قطره قطره چای شیرین عراقیها سبویم آنقدَر مستم که گاهی از خودم میپرسم اصلا من به سوی تو میآیم یا تو میآیی به سویم؟ بیتو سر شد در میان حیرت و غفلت، جوانی با تو اما آب رفـته باز میگردد به جویم |